من و این همه دلتنگی
- سلام به همه دوستان گلم . - دیروز مهمون های عزیزمون از پیشمون رفتن مهمون ها که رفتن تا چند ساعتی شما همش دنبالشون میگشتی تو اتاق ها و میگفتی دای دای دای ( دایی ) جالبه که وقتی دایی پیشت بود نمیگفتی دایی وقتی رفت تازه میگفتی دایی... منم کامیپیوتر رو روشن کردم عکس ها رو بهت نشون دادم داشتی میخندیدی همین که عکس خاله ملی رو دیدی یه دفعه جیغ کشیدی قربونت برم کلی ذوق زدی واسه خاله ... با خاله اسماء هم کلی رفیق شده بودی ولی روز آخری از بغل عمو هومن پایین نمیومدی - این چند رو خیلی خوش گذشت حیف که خیلی کم بود حالا همشون رفتن و جاشون حسابی خالیه .. - بگذریم از شما بگم که یاد گرفتی میری تو تراس شیر آب رو باز میکنی و خود...
نویسنده :
مامان آرمان
17:26